loading...
« او خــواهــد آمــد»
« خــادم الــزهرا » بازدید : 362 یکشنبه 13 مهر 1393 نظرات (1)

◄پلیس راهى را در نظر بگیرید كه از راننده‏ اى گواهینامه رانندگى

مطالبه میكند. اگر راننده، گواهینامه پزشكى، گذرنامه سیاسى،

پروانه ساختمان،كارت بازرگانى و اجازه اجتهاد و یا هر مدرك

دیگرى به او نشان دهد،پلیس از او نمی ‏پذیرد و تنها اگر گواهینامه

رانندگى داشت اجازه عبورمى‏دهد و گرنه مانع او مى‏شود.

◄در قیامت نیز شرط رسیدن به مقصد، گواهینامه

نماز است كه اگر نباشد، هیچ عملى مورد قبول و نجات‏بخش نیست.
┘◄ استــــاد قرائتی

« خــادم الــزهرا » بازدید : 786 یکشنبه 13 مهر 1393 نظرات (0)

قابل توجه خانوم های ساپورت پوش...

ساپورت اولین بار در آمریکا برای جدا کردن زنهای فاحشه خانه ها از زنان عادی در سطح جامعه روانه ی بازار شد.
زنانی که در بارهای آمریکا کار میکنند با پوشیدن این نوع لباس در سطح جامعه شغل خود را اعلام میکنند.
ساپورت به هیچ وجه برازنده ی یک زن ایرانی نیست درسته ارزونه شایدم میگی تو گرمای هوا خیلی راحتره ولی چندین هزار سال نسلای قبل از شما چطور زندگی کردن که شما نمیتونی؟
فکر نکن فقط تو آمریکا همینطوره ساپورت شده یکی از نماد های فساد جامعه ای که هممون داریم توش زندگی میکنیم.
نمیگم تهاجم فرهنگی,میگم حداقل بدون چی میپوشی...
خودتون تصمیم بگیرید کدوم قشر از جامعه هستید...
ای کاش اونایی که ساپورت میپوشن یه خورده به خودشون میومدند..

« خــادم الــزهرا » بازدید : 351 پنجشنبه 10 مهر 1393 نظرات (1)

گفت: حالا قبل از ازدواج با یکی دوست باشم به جایی برنمی خوره
گفتم: فرض کن ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﻣﯿﺮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻻیلی ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﯾﮏ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ...
ﺍﮔﻪ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﮏ ﯾﺎ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﯿﺖ ﯾﺎ ﺷﯿﺮﻧﯽ ﯾﺎ هرچیز دیگه ای ﺑﺨﻮﺭﯼ،
ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﻮن ﻣﯿﺪﻩ؟
خندید و گفت: ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﻣﻮ ﻣﯿﮕﻪ ﯾﮏ ﮐﻢ ﺟﻠﻮ ﺍﻭﻥ ﺷﮑﻤﺘﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﮐﻪ...
ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺎﺭﻡ
گفتم: یعنی ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺗﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻪ؟
گفت:ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻡ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺍﺷﺘﻬﺎﻡ ﮐﻢ ﻧﺸﻪ ﻭ ﻏﺬﺍﻡ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺨﻮﺭﻡ
گفتم: دوستی با جنس مخالف ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﻢ ﺣﮑﻢ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﯿﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ...
ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﺯﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﻟﺬﺕ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﮐﻢ ﻣﯿﺸﻪ
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ باشه...

« خــادم الــزهرا » بازدید : 350 پنجشنبه 03 مهر 1393 نظرات (1)

یک وهابی در قبرستان بقیع به آقای قرائتی گفت:چرا فاطمه ،حسن،حسین را صدا میزنید؟!درحالی که آنها مرده اند و خاک شده اند.
آنگاه خودکاری را انداخت زمین و صدا زد:ای حسن!ای زین العابدین!آن قلم را به من بدهید،و گفت:دیدی که پاسخ ندادند!پس اینها مرده اند و قدرتی ندارند.
آقای قرائتی خودکار را گرفت و به زمین انداخت وگفت :یا الله قلم را به من بده!بعد رو کرد به وهابی وگفت:دیدی که خدا هم نداد

حاج آقا بهش میگه دلیل نمیشه هرکی زنده باشه که نوکر تو باشه!!

ضحا علمدار بازدید : 361 سه شنبه 20 خرداد 1393 نظرات (1)

مهـدی فاطـمه !
تولـدتان نزدیک اسـت . . .
میگـویند روز تولـدتان روز عـید شـیعیان اسـت . . .
امـا آقـاجـان چـه عیـدی بـدون شـما ؟!
عیـدی کـه پـدر بالای سـر شـیعه نیسـت عیـد نیسـت . . .
ایـن جشـن هـا ، جشـن بـی پـدر بـودن اسـت . . .
ببخش که کاری نکرده ام برای ظهورت الا ادعا . . .
قـبول دارم امـا حـال اجـازه بـده کمـی از احـوالـمان برایتـان بگـویم و درد دل کـنم . . .
آقـاجـان گـناه مـا چیسـت کـه بایـد درایـن هجـران زاده میشدیم؟
اینجـا عـده ای انتـظارت را به بازی گـرفته اند و منتظـرانت را خـرافـاتی مینامـند . . .
ایـن نبودنت باعـث شده هـر کسی به خـودش اجـازه بدهد شیعیانت را بیازارد. . .
چـه کـنیم ؟ بـی پدری سـت دیگـر. . .
وقتی یتیم باشـی بهتر از این هم نمیشود . . .
اما نور چشـمان همه میرفتی قـول دادی به نظـر برگردی ...!
پس کـی؟
کـدامین جـمعه؟
بیـا آقاجان .
تو را به مـادرت فاطـمه(س) . . .
تورا به عمویت عبـاس(ع) . . .
تورا به عمه جانتـان زینب(س) . . .
بـس اسـت دوری . . .
بیـا مهـدی جـان . . .
بیـــا . . .

  ضحا نوشت :
هرچند شیعه ی واقعیتان نیستم اما هستند کسانی که چوب عاشقی میخورند و به جرم دلدادگی به شما سر بریده میشوند . . .

جمعه بیا و فاصله ها را تمام کن . . . تا پشت تو نماز ببندم امام من . . .

ضحا علمدار بازدید : 183 سه شنبه 20 خرداد 1393 نظرات (0)

دلنوشته ای برای آقازاده ی دلم :

وقـتی به میـدان میـزنی نقـاب بـزن بر صـورت آقـازاده . . .
بـی هـوا زدن نامـردیست . . .
آخـر عـدو مبـهوت در سیمـای پیمـبر گـونه و چشـمان خـمارت میشـود . . .

***
ضحا نوشت : نامت برایم نماد غیرت است آقازاده . . .

(روز جوان مبارک)

 

« خــادم الــزهرا » بازدید : 239 دوشنبه 12 خرداد 1393 نظرات (0)

روزی حضرت محمد (ص) از اصحاب صفه می گذشت (اصحاب صفه گروهی از مسلمانان فقیر بودند که به دستور پیامبر ص در مسجد به سر می بردند تا آن که به پیامبر ص وحی شد که مسجد جای سکونت نیست اینها باید در خارج از مسجد سکونت کنند پیامبرص در خارج از مسجد محلی را آماده کرد و در آن سایبانی ایجاد کرد به آن صفه میگفتند و فقیرانی که در آن سکونت داشتند به اصحاب صفه معروف بودند) جیبر را دیدفردی سیاهپوست ، کوتاه قد ، زشت روبه وی گفت چرا ازدواج نمیکنی؟جیبر که از این حرف پیامبر ص سخت شگفت زده شده بود گفت: یا رسول الله چه کسی حاضر است دخترش را به من بدهد؟ من که نه مال دارم نه جمال ، نه حسب دارم نه نسب ، چه کسی دخترش را به من میدهد. کدام دختر ، همسر سیاه پوست بدشکل و فقیری مثل من میشود؟پیامبرص به ایشان فرمود : ای جبیر خداوند به وسیله ی اسلام ارزش انسانها را عوض کرد بسیاری افراد در دوره ی جاهلیت بالا بودند و اسلام آنها را پایین کشید ، بسیاری در دوره ی جاهلیت خوار و ذلیل بودند و اسلام آنها را ارزش و منزلت داد. امروز همه ی مسلمانان با هم برابر و برادرند و... رسول خدا ص با این جملات جیبر را از اشتباه خود بیرون آورد و به وی پیشنهاد کرد که دختر زیاد بن لبید را که از ثروتمندان مدینه بود ، از وی خواستگاری کند! جیبر پس از اسرار پیامبر ص نزد زیاد رفت بعد از مدتی کلنجار با خود خواسته خود را به زیاد بن لبید گفتزیاد بسیار تعجب کرد و گفت : - واقعا پیامبر به تو چنین حرفی زده ؟ - بله - ولی در رسم ما دخترانمان را به هم ردیفان خود و هم شانان خود میدهیمجیبر که این سخنان را شنید بلافاصله از جای برخواست و از خانه خارج شدزلفا دختر زیاد که این سخنان را شنید نزد پدر آمد و گفت: - بابا نکند جیبر راست بگوید و واقعا پیامبر ص وی را فرستاده باشد؟ - خب به نظر تو چه کنم؟ - وی را به خانه بیاور و از وی پذیرایی کن و فردا این سخنان را با پیامبر ص در میان بگذارزیاد چنین کرد . فردا نزد پیامبر ص رفت : - یا رسول الله جیبر دیروز نزد من آمد و گفت پیامبر ص فرموده دختر زیاد را برای خود خواستگاری کن ولی ما دخترانمان را به هم شانان خود میدهیم - ای زیاد جیبر مومن است . این شانیت هایی که گمان میکنی امروز از میان رفته مرد مومن هم شان زن مومنه است . الخبیثاتُ للخبیثینِ و الخبیثونَ للخبیثاتِ والطیباتُ للطیبین والطیبون للطیباتِ ... زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک شایسته ی زنانی بدین وصفند و بلعکس زنان پاکیزه ی نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه ی نیکو لایق زنانی چنینند.. سوره ی نور آیه ی ۲زیاد پس از شنیدن این سخنان به خانه باز گشت و موضوع را برای دخترش نقل کرد: - دخترم نظر تو چیست: - پدر به نظر من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن .مطلب مربوط به من است و جیبر هرچه هست من باید راضی باشم و... زیاد زلفا را به عقد جیبر در آورد و از سرمایه ی خود برای آنها منزل و لوازم زندگی تهیه کرد و... جویبر و زلفا با هم عروسی کردند و به خوشی سر بردند. جهادی پیش آمد که جیبر با همان نشاطی که مخصوص اهل ایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد. برگرفته از:کتاب داستان راستان_استاد مطهری

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سايت را چطورمي بينيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 25
  • بازدید کلی : 31,158
  • کدهای اختصاصی

    کد مداحی و آهنگ مذهبی

    پیج رنک گوگل ساعت فلش مذهبی اوقات شرعی
    روزشمار فاطمیه
    روزشمار محرم عاشورا